بر هم بزن قانون ِ نحس بی اساسی را
_ این قصۀ از روز اول اقتباسی را _
وقتی اساسا بی گناهی نیست در عالم
از نو بیا بنویس قانون اساسی را
مرغ ِ قفس زاد از قفس بیرون رود... مرده ست
شاعر بیا بس کن تو هم بحث سیاسی را
ما از شروع ِ ارتباطی تازه می ترسیم
چون یادمان دادند " بیگانه هراسی " را
هرکس حواسش جمع باشد... زود می میرد
ترویج کن در بین مردم بی حواسی را
جای " علوم اجتماعی " کاش بگذارند
در درس ها سرفصل ِ " تنهایی شناسی " را
شاعــــر: اصغر عظیمی مهر