کاش من هم همچو یاران عشق یاری داشتم

کاش من هم جان از غم بیقراری داشتم


تا کشد زیبارخی بر چهره ام دستی ز مهر

کاش چون آیینه بر صورت غباری داشتم


ای که گفتی انتظار از مرگ جانفرساتر است

کاش جان می دادم اما انتظاری داشتم


شاخۀ عمرم نشد پُرگل که چیند دوستی

لاجرم از بهر دشمن کاش خاری داشتم


خسته و آزرده ام، از خود گریزم نیست؛ کاش

حالت از خود گریز چشمه ساری داشتم


نغمۀ سر داده در کوهم: به خود برگشته ام

کی به سوی غیر خود راه فراری داشتم؟


محنت و رنج خزان اینگونه جانفرسا نبود

گر نشاطی در دل از عیش بهاری داشتم


تکیه کردم بر محبت، همچو نیلوفر بر آب

اعتبار از پایۀ بی اعتباری داشتم!


پای بند کس نبودم، پای بندم کس نبود

چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم


وای، سیمین! حاصلم زین سوختن افسردن است

همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم!



شاعـــر: سیمین بهبهانی