دارم تظاهر می کنم که بردبارم

هرچند تاب روزگارم را ندارم


شاید لجاجت با خودم باشد... غمی نیست

من هم یکی از جرم های روزگارم


من هم به مصداق بنی آدم، ببخشید!

گاهی خودم را از شمایان می شمارم


حس می کنم وقتی که غمگینید -باید-

با ابر شعرم بغض هاتان را ببارم


حتی خودم وقتی که از خود خسته هستم

سر روی حس شانه هاتان می گذارم


شاید همین دلباوری ها شاعرم کرد

شاید به وهم ِ باورم امیدوارم


هر قطرۀ دل کنده از قندیل، روزی

می فهمدم... وقتی ببیند آبشارم!



شاعر: محمدعلی بهمنی