تا نفس باقی است ای عشق جلالی سبز باشی
لحظه لحظه در نفسهایم ببالی، سبز باشی
شاخه های روحت از قحط شکوفه در امان باد
زنده باشی! در هجوم هیچسالی، سبز باشی
ای بلوغ کودکی های من، ای رویای شیرین
مثل باغ جادوی قصری خیالی سبز باشی
مثل نبض زندگی در چشم شوکاهای جنگل
مثل گیسوی درختان شمالی سبز باشی
مثل آواز چکاوکهای عاشق در بهاران
مثل ابیات بلند شعر شالی سبز باشی
مثل گندمزارهای روستای کوچک ما
مثل شوق کار در ذهن اهالی سبز باشی
روستایی باشی و مثل تپشهای دل من
مثل جان عاشقان این حوالی سبز باشی
آه عشق! ای داستان نامکرر، مثل مستی
با تسلسل جان بگیری، در توالی سبز باشی
شاعر: هادی سعیدی
از کتاب: نامی که گم شده است