گفتم غم تو دارم...

برای ادیبان و ادبیات فراموش شده ی کشورم

۷ مطلب با موضوع «شعر نو» ثبت شده است

به گلهای سپید بی نام


کجـــا دیده ام پیش از این شمـا را ؟

در آفاق ِ افسانه ،

یا خوابی از کـــوچه ی کودکی ها ...

چنـــین چهره های غریب آشنـا را ؟


مگـر ناگهان رُسـته اید ؟

که این جــاده را بارهــا رفته بودم ...

و یا من همیشه 

ز ســــطح وجودم

به ســـوی شمایان نظـر کرده بودم ،

که در عمــق خود این چنین زندگانید ؛

و تـنهایی ِ روح را در سلوک ِ شمایان رهــی نیست .

که تعلیم تان داده این کیمیا را ؟؟!


درین فرصت ِ بی زمان و کرانه

چکـاوک چه خوش می بَـرَد مــرگ ِ خود را ...

از این لحــظه تا لحظه ی شاد ِ دیگـر .

بدان سان که هـــر بوته ای از شما

بــــرگ ِ خود را !


مـــرا شست و شــو داد دیدارتان از شب و شک 

سپـــاس !

در این طـرفه آنات ِ هم جاودان هم گــریزان ،

شمـــا را سپاس ای عزیزان ...

شمـــا را !



شاعـــر : شفیعی کدکنی

از کتاب : در آیینه ی رود - منتخب اشعار

نشـــر : سخن


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم

خدا یک حس زیباست



زان پــــنجره ی شگرف 

چـــون درنگــــری ...

آن لحظه

خـــدا نیــــز خداتــــر باشد !!



شاعـــر : شفیعی کدکنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم

آشنای قدیم


کجــا دیده ام پیش از این شمـــا را ؟

در آفاق افسانه یا ...

خوابـــــی از کوچه ی کودکی ها ...

؟؟!



شاعــر : شفیعی کدکنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم

چه بگویم؟ تو بگو!


چـــه بگویم که ...

دل افــسردگی ات ،

از مـــیان برخیــزد ؟؟


نفـــس ِ گـرم گوزن ِ کوهی ...

چـــه تواند کــردن ؟ ...

ســردی ِ بــرف ِ شـبانگاهان را ؛

که پـــــر افشانده به دشت و دامـــن ؟!

...



شاعـــر : شفیعی کدکنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم

دوستی که "تا" نداره


" ماندن "

یا ...

" نماندن " 

سوال این نیست !!

آآآآآی که چشــــم های تو می گوید : بمان !

مـــــی مانم . . .

حتــی اگر

جهــــان را

بر شانه های خستـــه ی من

آوار کرده باشی !

 

 

شاعـــر: حسین منزوی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم

دوان، به سوی تو باشم


هــــرچه زیبایی و خوبی ...

که دلم تشنه ی اوست :

مثل گل،

صحبت دوست !

مثل پرواز کبوتر ،

مـــی و موسیقی و مهتاب و کتاب ،

کوه،

دریا،

جنگل،

یاس،

سحــر ،

این همه یک سو !

یک سوی دگـــــر . . .

چهره ی همچو گل  تازه ی تو !

دوست دارم همه عالم را لیک ...

هیـــچ کس را نه به اندازه ی تو !




شاعــــر: فریدون مشیری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم

من یه راه ناتمومم...


در صدا کردن نام تو ...

یک " کجایی " پنهان است،

یک " کاش می بودی " ،

یک " کاش باشی " ،

یک " کاش نمی رفتی "  .

من

نام تو را

حذف به قرینه ی این همه دلتنگی و پرسش ...

صدا می زنم!!

 

 

شاعـــر: علیرضا روشن


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم