گفتم غم تو دارم...

برای ادیبان و ادبیات فراموش شده ی کشورم

۲ مطلب با موضوع «غزل معاصر :: امیرحسین الهیاری» ثبت شده است

چقدر...


چقدر گرمی آغوش تو فشردن داشت

چقدر سینه ات ای یار سر سپردن داشت

 

زمان، شبیه نفس های عاشقانۀ من

که در هوای تو دم می زنم شمردن داشت

 

قمار ِ عشق عزیزان هماره باختنی است

چه ناشیانه زلیخا هوای بردن داشت!

 

چو گل همین که لب غنچه را فرو می بست

چقدر حسرت لب های یار خوردن داشت

 

کنون حکایت ما را به داستان بردند

که آبروی دو دیوانه بود و بردن داشت!

 

همیشه تیشه به کف بیستون خویش شدیم

که عشق شیوۀ فرهاد بود و مردن داشت

 

 

شاعــــر: امیرحسین الهیاری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم

آن چیز دگر نیست، دگر هیچ مگوی


غیر از هوایت گر هوای دیگری هم بود

در سینه ما را ماجرای دیگری هم بود

 

این را زمانی شاعران پیر می پرسند

جز عشق یعنی چیزهای دیگری هم بود؟!

 

حاشا و کَلّا ما که غیر از عشق نشنیدیم

گر زیر این گنبد صدای دیگری هم بود

 

ای کاش بر لبهایمان هنگام دل کندن

جز "زود برگردی" دعای دیگری هم بود

 

"در عیش کوشیدیم و مستی" همچنان اما

جز رأی این زندیق رأی دیگری هم بود

 

وقتی که تیر انداختی آیا به غیر از باد

در دشت آهوی رهای دیگری هم بود؟!

 

عمری هدر کردیم در پای سخن اما

این نقد را آیا بهای دیگری هم بود؟!

 

 

شاعـــر: #امیرحسین_الهیاری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عبور می کنم