"عشق" پـرواز ِ بلندی است ... مرا پــر بدهید
به من اندیشه ی از مــرز فراتر بدهید
مـن به دنبال ِ دل گمشده ای می گردم
یک پریدن به من از بال ِ کبوتر بدهید
تا درختـان جوان راه ِ مـرا سد نکنند
بـرگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید
یادتان باشد اگــر کار به تقسیم کشید
باغ ِ جولان مرا بی در و پیکر بدهید
آتش از سینه ی آن ســرو جوان بردارید
شعله اش را به درختان تناور بدهید
تا که یک نسل ، به یک اصل خیانت نکنند
به گلــو فرصت فریاد ابوذر بدهید
عشق اگر خواست نصیحت به شما ؛ گوش کنید
تن بــرازنده ی او نیست ، به او سر بدهید
دفتـر شعر جنون بار مرا پاره کنید ...
یا به یک شاعـــر دیوانه ی دیگر بدهید !!
شاعـــر : محمد سلمانی