گفتم غم تو دارم...

برای ادیبان و ادبیات فراموش شده ی کشورم

۲ مطلب با موضوع «غزل معاصر :: اصغر عظیمی مهر» ثبت شده است

رنج و جنون


شهرت شهرم اگر از بیستونش بوده است

جوهر شعر من از رنج و جنونش بوده است


شوکت دریا به موج و دولت باد از وزش ؛

در مقابل هیبت کوه از سکونش بوده است


برج و بارو گرچه در ظاهر شکوه قلعه هاست

اتکای قصـر ، اغلب بر ستونش بوده است


هرکسی بر سیم آخـر می زند فهمیده است

شـور ِ تار از پنجه های ذوالفنونش بوده است


هیـچ چیز از رمـز و راز آن نفـهمید آخرش

هرکسی در عشق فکر چند و چونش بوده است


چشم من چون کشتی نوح است... در آن پا گذار

جای بیرون ، منتها دریا درونش بوده است




شاعـــر : اصغر عظیمی مهر


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عبور می کنم

بیگانه هراسی


بر هم بزن قانون ِ نحس بی اساسی را

_ این قصۀ از روز اول اقتباسی را _

 

وقتی اساسا بی گناهی نیست در عالم

از نو بیا بنویس قانون اساسی را

 

مرغ ِ قفس زاد از قفس بیرون رود... مرده ست

شاعر بیا بس کن تو هم بحث سیاسی را

 

ما از شروع ِ ارتباطی تازه می ترسیم

چون یادمان دادند " بیگانه هراسی " را

 

هرکس حواسش جمع باشد... زود می میرد

ترویج کن در بین مردم بی حواسی را

 

جای " علوم اجتماعی " کاش بگذارند

در درس ها سرفصل ِ " تنهایی شناسی " را



شاعــــر: اصغر عظیمی مهر


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عبور می کنم